حیاط خلوت

خوش آمدی رهگذر مجالی را کنار من بگذران

حیاط خلوت

خوش آمدی رهگذر مجالی را کنار من بگذران

شیطان جنس کهنه می فروشد

شیطان می خواست که خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسه‌های قدیمی و در انبار مانده‌اش را به حراج بگذارد. در روزنامه‌ای آگهی داد و تمام روز، مشتری ها را در دفتر کارش پذیرفت.

ادامه مطلب ...

تو هم آغاز کن و از پایان مترس که پایانی بر این آغازت نخواهد بود

سلام، خداحافظ .همین است فرصت من وتو برای با هم بودن . پس طولانی ترین سلام را برتو می گویم و از گفتن خدا حافظ بیزارم . در کوچه های بیقرار زندگی سلام بر تو ...

ادامه مطلب ...