حیاط خلوت

خوش آمدی رهگذر مجالی را کنار من بگذران

حیاط خلوت

خوش آمدی رهگذر مجالی را کنار من بگذران

مردم دوران

چه بگویم از دوران که مردمش هم عالمی دارند در این زمانه


تا به حال به این فکر کردی مردم این دوره زمونه چقدر رنگارنگن؟! حتی به این فکر کردی که همین خود تو تو شرایط مختلفت تو یه روز حتی ، چقدر رفتارای مختلفو گاهی هم متضاد انجام میدی؟! دلیل این همه تغییر و تحول تو رفتارا چیه را نمیخوام بدونم چون اگه بخوایم بشینیم بنویسیم ریشه یابی کنیم و به نتیجه برسیم باید تک تک آدمای دور و اطرافمونو بررسی کنیم. من میخوام بدونم اصلا به این فکر میکنیم که اگه الان تو این شرایط این رفتارا از خودمون بروز بدیم ممکنه به کسی یا چیزی صدمه ای بزنیم یا شاید جلوی یه کار خوبو بگیریم یا بدتر شاید باعث بشیم پیش زمینه ای بوجود بیاد برای یه کار بد؟!

مطمئنم تا حالا اینقدر دقیق بهش فکر نکرده بودی . 


من زخم خورده این راهم در حالی که میدونم حتما از همین راهم به چند نفری زخم زدم چون تا الان اصلا بهش توجه نکرده بودم که چطور میشه با یه حرکت ساده ساده ساده مثلا یه لبخند یا یه اخم چقدر دنیای اطرافمو تغییر بدم. 



اما از الان به بعد سعیمو میکنم که بیشتر مواظب باشم تو هم اگه تونستی حتما سعیتو بکن

همه ی دلتنگی من از دنیا

به نام آنکه جان را فکرت آموخت



باز آمده ام و باز هم توشه ام جز گناه خالیست از همه چیز هایی که برای من به ارمغان آورده ای.

همچون کشاورزی هستم که درمیان گندمزارهای بی انتها تنها به علف های هرز بسنده کرده است. نه روزگار حالم خوش است این چنین و نه بذری برای آینده خویش دارم. آمده ام تا باری دیگر همراهم شوی ، همپایم شوی تا زمین های بایر بی انتهایی را که در اختیار من نهاده ای بارور کنم. 

ادامه مطلب ...